عشق پاک، هوس شعلهور
عشق پاک، هوس شعلهور، نشانهها (1)
اگر محبتی که در خود احساس میکنید یا از جانب مدعی میشنوید، از جنس و قماش عشق ناب باشد، مقدس است و سعی و تلاش در راه رسیدن به معشوق و محبوب، پسندیده و شایسته میباشد ولی اگر کشش و جاذبه ی موجود و مورد ادعا، حاصل هوس سوزان، غرایز سرکش یا اوهام و تخیلات ذهنی است، باید با آن مبارزه کنید و آن را مهار نمائید و گرنه نتایج و عواقب وخیمی در پی خواهد داشت.
عشق ناب و هوس شعلهور را نشانههایی است که در چندین مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت. اولین نشانه را با هم می خوانیم :
عشق، برآیند و مبتنی بر آگاهی است و هوس بر وهم و خیال؛
آن کس که فردی را به صفات کمال و جمال شناخته و کمالات وجودی وی برایش محرز شده و کاستیها و نقصهایش را میداند و با توجه به رجحان نسبی یا فوقالعاده ی نقاط مثبت او بر نقاط منفیاش به او دل بسته، عاشق واقعی است. این عشق و علاقه و وابستگی ، بعد از آگاهی نسبتاً کامل به شخصیت، ویژگیها، کمالات و نقایص فردی، خانوادگی، جسمی و روحی او حاصل شده و مبتنی بر واقعیات است. او میداند مثلاً دختری که محبوب وی گشته، دختری است مثلاً بیست ساله با قد بلند، چشم و ابروی نسبتاً متناسب، برخوردار از زیبایی جسمی و ظاهری در حد متوسط یا کمتر، متدیّن، عفیف و پاکدامن، خانهدار که از لحاظ تحصیلات نیز، سوم راهنمایی خوانده و ترک تحصیل کرده است. خانواده ی وی از طبقه ی سوم اجتماع - نیمه فقیر - میباشند که با عزّت، کرامت، قناعت و کوشش زندگی میکنند و با سختیهای زندگی خو گرفته و به مقاومت در برابر آنها عادت یافتهاند. علاوه بر اینها قد این دختر از متوسط بلندتر است و لاغراندام جلوه میکند که از نظر این جوان، حُسن و جمال نیست و فقط خانهداری را در حد معمول میداند و کار و تخصص دیگری ندارد و با توجه به وضع خانوادگیاش نمیتواند جهیزیه ی چشمگیری به همراه خود بیاورد؛ ولی این جوان وجوه مثبت و منفی دختر را با هم جمع کرده و مقایسه نموده و در مجموع نمره مثبت بالایی در او دیده لذا به او علاقهمند گشته و شور عشق آن دختر قلبش را به تپش انداخته است.این محبت و علاقه، عشق است نه هوس شعلهور.
من کیستم ؟
از ویژگیهای عصر جدید، جریان شتابآلود زندگی است. حوادث و رویدادهای گوناگون، آنچنان با وسعتْ پدید میآیند که فرصت تفکّر و تأمّل را از آدمی سلب میکنند. در نتیجه، مجالی برای تفرّج در دنیای درون و جهان برون باقی نمیماند و انسان، این موجود سرگشته و درمانده، نه تنها لذّت تفکّر را حس نمیکند، بلکه انگیزه کافی برای اندیشیدن در باب ضروریات زندگی را نیز در خود نمییابد. حاصل این روند، بیگانگی او با خویشتن و جهان خارج از خویشتن است. ولی آنچه دردآورتر، عمیقتر و دشوارتر رخ مینماید، بیگانگی با خود (عالم درون) است.
هویّت چیست؟
اریک اریکسون که نام او با «هویّت» پیوندی عمیق دارد مینویسد: «هویتی که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که «او کیست؟»، نقشی که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایی آن را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر یا مادر باشد؟ آیا او علیرغم نژاد، مذهب یا زمینههای ملی - که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه میدهد - ، احساس اعتماد به نفس دارد؟».
1 . هویّت فردی
پیشتر از این در تعریف «هویّت» بیان شد که ابتدا برای فرد، و بویژه جوان، این پرسش که «من کیستم؟» مطرح میشود و پس از آن «چه نقشی دارم؟» عنوان میگردد. چنانچه بیشتر به معنای اول تأکید داشته باشیم، رابطه میان «خودشناسی» و «هویّت فردی» تعریف میشود ؛ زیرا «هویّت» همان حقیقت شخص است که مشتمل بر صفات جوهری اوست و این همان مقولهای است که در «خودشناسی» به دنبال دست یافتن به آن هستیم. لذا میتوان گفت که با تحقّق خودشناسی، بخش عمدهای از هویّت فردی نیز محقّق میشود.
2 - هویّت اجتماعی
از نوجوانی به بعد به تدریج، گرایش به «اجتماعی شدن» در شکل دوستیابی و وفاداری به او ظاهر میشود. یکی از صاحبنظران شخصیت مینویسد: «عدم توانایی در انتخاب شغل و یا عدم ادامه تحصیل، غالباً نمودی از بحران هویّت یا گم گشتگی در نقش اجتماعی است. بسیاری از رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه افراد را میتوان از این دیدگاه توجیه نمود».
در کلام الهی، از خودبیگانگی، حاصل از «خدابیگانگی» تلقی شده است. آنجا که میفرماید: «در زمره آنانی نباشید که خدای را از یاد بردند، پس خود را نیز از یاد بردند»(سوره حشر).
3 . هویّت خانوادگی
در بحث هویّت، خانواده جوان از دو جنبه برای او حائز اهمیت است، در جنبه اول رفتار کلامی و عملی والدین (علیرغم سنین حساس جوانی) برای فرزند از نوعی اعتبار برخوردار است و جنبه دوم ، کثرت ارتباطهای جوان و والدین در درون نهاد خانواده است که به نوبه خود میتواند هم آنها را به یکدیگر نزدیکتر و یا در مواردی دورتر نماید.
4 . هویّت دینی
از نیازهای فطری آدمی، گرایش به عشق و پرستش است، تجلّی چنین احساس و تمایلی، در اعمال و رفتار دینی، آشکار میشود. بدیهی است که پیامدهای تکوین هویّت دینی، احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و باورهای آن مکتب است.
چگونگی شکلگیری هویّت در فرد
برای شکلگیری هویّت در فرد باید چند مسئله را در نظر گرفت که عبارتاند از:
یک. خودشناسی
شناخت آدمی از شخصیت خویشتن، همچون منشور کثیر الاضلاعی است که شامل جلوهها و منظرهای متنوّع و متعدّدی میشود. اگر چه احاطه فرد به همه جوانب خویشتن خود، مقدور نیست ولی برخی از مهمترین جنبههای خودشناسی چنین است. شناختْ نسبت به تواناییها و استعدادهای درونی، شناخت نسبت به ویژگیهای رشد ، شناخت نسبت به نیازهای اساسی روانی، شناخت نسبت به ضعفها و محدودیتهای وجود خویشتن.
به دنبال هوایی تازه تر
روزگار جوانی (2)
در مقاله ی قبل به 6 مورد ازدلایلی که نوجوانان ، برای لجبازی و سرکشی های خود می آورند اشاره کردیم . در این مقاله به ذکر 8 نیاز یک جوان و ویژگی جوانان می پردازیم .
نیازهای نوجوانی
1- نیاز به امنیت خاطر:
نوجوان در این دوره بیش از هر زمانی نیازمند آرامش درونی برای تحصیل و فعالیت میباشد و هر چه خانه و مدرسه و جامعه بتوانند آرامش روحی او را فراهم نمایند رشد و بالندگی مطلوب او را تامین نمودهاند.
2- نیاز به عدالت:
روحیه ی غالب نوجوان در این دوره ، عدالت خواهی و آرمان گرایی است و در مقابل کوچکترین تبعیض و ظلمی که احساس کنند واکنش نشان داده و اعتراض میکنند.
3- نیاز تعلق به گروه:
نوجوان میزان لیاقت خود را با توجه به تعلق گروه میسنجد . حتی برای عضویت در گروه خاص و مورد علاقه ی خود حاضر است به کارهای خطرناک دست بزند. در این دنیای متغیر، نوجوان با تعلق به گروه احساس آرامش میکند.
4- نیاز به هویتیابی:
بخشی از شخصیت را به نام هویت میشناسیم ، و نوجوان مایل است با کشف پاسخ به این سوال که من کیستم؟ و برای چه زندگی میکنم؟ هویت و شخصیت خود را بشناسد و بشناساند.5- نیاز به معنویت:
معنویت و ایمان به خدا داربست وجودی نسل نوجوان است و گرایش به دین و ابعاد اخلاقی نیز از این مقوله است.
6- نیاز به موفقیت و عزت نفس:
برای درک صحیح و تقویت موفقیت و عزت نفس در نوجوان بهتر است او را با رفتار خودش مقایسه کرد نه با دیگران ؛ و این موفقیت برای او همانند آب گوارایی خواهد بود در صحرای سوزان .
7- نیاز به تکریم و محبت:
نوجوان بیش از بزرگسالان نیازمند تکریم و محبت از سوی دیگران (به ویژه والدین) میباشند تا همواره روانی شاد و دلی با نشاط داشته باشد.8- نیاز به نوجوئی:
نوجوان کنجکاوانه به دنبال کشف پدیدههای جدید است و از رفتارهای عادی و یکنواخت همیشگی گریزان است و همواره به دنبال هوای تازهتری میگردد.
تولد دوم در زندگی
روزگار جوانی (1)
دوره نوجوانی دوران تحول، تغییرات، تجلی شکلگیری شخصیت و یا دوره «تولد دوباره» انسان است.
دوره نوجوانی «دوران منفی» ، «دوره زندگی تشنج انگیز» و «دوره طوفان و فشار» است.
دوره نوجوانی دوره «نشاط و شادابی» ، «دوره هدایت و هویتیابی» و «دوره مسئولیتپذیری» است.
دوره نوجوانی «نقطه عطف زندگی انسان» است.
دوره نوجوانی برزخی است که حد فاصل بین کودکی و بزرگسالی است. نوجوان از یکسو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوران کودکی و از سوی دیگر شیفته ی دستیابی به استقلال دوره جوانی و بزرگسالی است ولی به طور کامل نه این است و نه آن و خود نیز در این کشمکش اسیر است.
بیشک نوجوان پس از گذر از دوران حساس، و هیجان آمیز بلوغ به تدریج با نرمی و آرامش به کانون گرم و پرعطوفت خانواده علاقمندتر می شود و محبت و جوشش و دلبستگی و همدلی خود را بیش از بیش به خانواده ابراز میکند.
خوشبخت والدینی که تا پایان دوران نوجوانی، با صبر و شکیبایی و سعه صدر و انعطافپذیری منتظر آرامش فرزند نوجوان خود باقی میمانند.
معمولاً ما والدین با توجه به طرز تفکر و برداشت خود افکار و رفتار نوجوان را ارزیابی میکنیم، در صورتیکه بهتر است به دورانی که خود نوجوان بودهایم برگردیم و احساسات، عقیدهها و آرمانها و آرزوهایی را که داشتیم به خاطر بیاوریم. در این صورت توفیق آنرا خواهیم یافت که مسائل را از دید نوجوان خود نگاه کنیم تا بتوانیم با او ارتباط مناسبتری برقرار کنیم.
تعریف نوجوانی
دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است. تقریباً از یازده سالگی آغاز میشود و تا هیجده سالکی ادامه مییابد. دورهای است آکنده از تعارض و نوسان بین وابستگی و استقلال. نوجوانی دورهای است شبیه به رویا که در آن هر حادثه و اتفاقی ممکن است رخ دهد. در این دوره اضطرابها، دلهرهها، کابوسها، ترسها، در هم شکستن ارزشها و در هم آمیختن تفکرات یا خیالپردازیها امری عادی تلقی میشود.
روابط نامرئی درارتباط دختر و پسر
ارتباط دختر و پسر و شرایط آن(3)
برای مطالعه ی قسمت قبل اینجا کلیک کنید.
در مقالات قبل راجع به انگیزه ها ی برقراری ارتباط با جنس مخالف واثرات زیان بار ارتباط ناصحیح به اختصار صحبت کردیم وحالا نوبت می رسد به بحث اصلی که همان پیشگیری از به وجود آمدن چنین رابطه ای ست .
علل و عوامل گوناگونی در بروز رفتارهای نادرست در روابط دختران و پسران نقش دارند که میتوان بهطور کلی این عوامل را به سه دسته زیر تقسیم کرد:
1- نوجوان و افکار غیرواقعی او
2- خانواده و شیوههای برخورد آنان با نوجوان
3- شیوههای برخورد جامعه با نوجوان
1- نوجوان و افکار او
انسان در زندگی خویش پیوسته تجربیات تازهای کسب و شناختهای نادرست خویش را تصحیح میکند. سنین میانسالی و پس از آن، به انسان این امکان را میدهد که به واقعیات ذهنی خویش واقف شود و بپذیرد که آنچه را او میداند و میشناسد، تمامی واقعیت نیست. به این لحاظ است که انسان در میانسالی، اساسا با احتیاط سخن میگوید و با احتیاط عمل میکند.
در سنین نوجوانی ما شاهد شکل دیگری از این مسئله هستیم. نوجوان به دلیل غلبه «خودمحوری شناختی» بر ذهنش، نمیتواند به آسانی در خصوص وجود یا فقدان شاخه های دیگری از واقعیت و با احتمال خطا بودن اندیشه خود، فکر کند. به سخنی دیگر نوجوان به آسانی نمیتواند از ذهن خویش خارج شود و ذهن دیگران را نیز در نظر بگیرد. به همین لحاظ است که در مورد اندیشه و باور خود مطلق عمل میکند و باور خود را تقریبا بهطور مطلق، درست میپندارد. همین مسئله باعث میشود که کمتر به عواقب عمل خویش و وقایعی که ممکن است در آینده، به وقوع بپیوندند، بیندیشد. به همین دلیل باید به لحاظ تربیتی مراقبت بیشتری نسبت به افکار و اندیشههای نوجوان اعمال کرد.
باید از طریق برقراری روابط صمیمانه از طرف اولیای خانه و مدرسه با او، و نیز گفت وشنود زیاد با وی، در جریان محتوای فکری او قرار گرفت و بدون موضعگیری سریع و ناپخته در مقابل افکار نادرست وی، از طریق ارائه شواهد جانبی، نوجوان را به این فکر کشاند که در مورد باورهای خویش بیشتر تامل و افکار نادرست خود را اصلاح کند.یکی از منابع بسیار مهم در تغذیه فکری نوجوانان، وجود افکار رایج بین آنان است. افکاری که معمولا در گفتگوهای خصوصی و گاه به صورت حرفها و مسائل پیش پا افتاده، ولی در عین حال قطعی، بین نوجوان رد و بدل میشود. این افکار معمولا به اطلاع مربیان، پدران و مادران نمیرسد. به این لحاظ برای آنان «نامرئی» است. این افکار درسهای نامرئی است که به شکل غیررسمی بین نوجوانان رد و بدل میشود و از طریق گفت و شنودهای مکرر، آنها را میآموزند و ماحصل آنها را به صورت راهنمای عمل، مورد استفاده قرار میدهند.
دست اندرکاران تعلیم و تربیت باید به اهمیت محتوای دروس نامریی و نیز نحوه شکلگیری و انتقال آنها در بین نوجوانان و میزان تضاد آنها با آموزشها و دروس رسمی و مرئی واقف باشند. باید پیوسته بدانند دروس نامرئی در مدرسهای به نوجوانان منتقل میشود که دیوار و کلاس بخصوصی ندارد. یعنی مدرسه هم نامرئی است.
شاید ارائه مثالهایی در این زمینه، بتواند در انتقال دقیقتر مطلب ما را یاری کند. نوجوان دختری ممکن است در جمع دوستانش بشنود که کسی میگوید: «فلانی خیلی بیعرضه است، جرئت نمیکنه از یه پسر یه نامه قبول کنه» این جملهها به سادگی و به آسانی بین نوجوانان رد و بدل میشود و بدون هیچگونه استدلالی به دیگران منتقل میشود. که ملاک با عرضه بودن و یا ملاک بالا پریدن این است که دوست پسر و یا دوست دختر داشته باشی.
«دروس نامرئی» ضرورتا محتوایی منفی ندارد. چه بسا عناصری مثبت و سازنده نیز در مدرسه نامرئی به نوجوانان منتقل شود. انتقال ارزشهایی در زمینه با غیرت بودن، خوش خلق بودن شجاع بودن و بسیاری ارزشهای دیگر در لابلای دروس نامرئی منتقل میشود.در مورد روابط دختران و پسران نیز باورها و عقایدی وجود دارد که در مدرسه نامرئی منتقل میشود و چارچوب عمل نوجوانان را میسازد. و با تاسف باید بگوییم که اکثر باورهای نوجوانان در مورد جنس مخالف و وظیفهای که در قبال آن دارند، از طریق مدرسه نامرئی به آنان منتقل میشود.
مشکل توست،حلش کن !
12 توصیه برای والدین جهت کاهش مشکلات شخصیتی نوجوانان و جوانان (1)
1- مسائل و مشکلات مشترک و همانند در نوجوانان و جوانان نباید این تصور را پیش آورد که علل و عوامل آن مسائل نیز مشترک و همانند است.
بنابراین برای کمک به نوجوانان و جوانان در حل مشکلات شخصیتیشان باید عوامل پیدایش آنها را جستجو نمود و ریشهیابی کرد، سپس براساس آن علتها به درمان پرداخت.
2- رعایت مساله بهداشت روانی بسیار اهمیت دارد. کارهای ارجاعی به نوجوانان نباید آنقدر دشوار باشد که نتوانند از عهده آن برآیند، و با آنان طوری بر خورد نشود که به ناامیدی و سرخوردگی کشیده شوند.
به خواستهای معقول آنها توجه شود و نیازهای طبیعی آنها ارضاء گردد، شخصیت آنها باید مورد توجه قرار گیرد و از طرد شدنشان جلوگیری شود، محیط خانوادگی آنها را نیز باید اصلاح کرد و به خواب، استراحت، تفریح و غذای کافی آنها توجه کرد.
3- نوجوانان و جوانان را باید متوجه این امر نمود که آنها خود مسوول حل مسائل و مشکلات خودشان هستند و والدین و مربیان فقط وظیفه کمک و راهنمایی دارند. باید نیرو و استعداد خودشان را برای حل مسائلشان به کمک گرفت، تا به اعتماد به نفس برسند.
4- اصولا مطرح نمودن مسائل شخصیتی نوجوانان و جوانان نباید آنچنان باشد که در آنها ایجاد اضطراب و ترس نماید و این تصور برایشان به وجود آید که آنها یک ناراحتی و بیماری خطرناکی دارد و یا یک شخص غیرطبیعی و غیرمادی هستند، به طوری که همه اطرافیان متوجه آنها شدهاند و برای درمانشان تلاش مینمایند؛ بلکه باید از طرق غیرمستقیم نوجوانان را به وجود مشکلات سنی خود متوجه کرد و به آنها فهماند که همه ی مردم در سنین نوجوانی و جوانی دارای مشکلات مشابه میباشند و همه آن مسائل و مشکلات نیز قابل حل است و حتی اگر مشکلی هم وجود داشته باشد که قابل حل نباشد ، چندان غیرطبیعی نیست و هیچگونه خطری برای آنها ندارد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عشق های آتشین؛ رهگذر خطرناک در مسیر زندگی جوانان
راه های پیشگیری از انحراف فکری جوانان
هفت هشدار برای دوران عقد
نکته ای که پیش از ازدواج باید بدانید
خواستگاری قرآنی
نامزدی موفق (3)
ازدواج آب و آیینه
اعتماد به نفس و راههای تقویت آن
اعتماد به نفس و تغییر
اعتماد به نفس چیست؟
اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
ارتباط موثر اجتماعی و موفقیت
چهل پرسش خودشناسی
نقش معلم در خود شکوفایی
[همه عناوین(227)][عناوین آرشیوشده]